سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوحه شب ششم محرم (حضرت قاسم (ع))
برچسب ها: نوحه و مرثیه (27)، حسینیه دستجردوک (280)، محرم (64)، حسینیه (306)، | نظر بدهید

 در سرخی غروب نشسته سپیده ات

جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده ات

آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد

آوای ناله های بریده بریده ات

در بین این غبار به سوی تو آمدم

از روی رد خون به صحرا چکیده ات

خون گریه می کنند چرا نعل اسبها

 

سخت است روضه ی تن د‏ر خون تپیده ات

بر بیت بیتِ پیکر تو خیره مانده ام

آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده ات

احلا من العسل ز لبان تو می چکد

ای گل زبانزد است بیان عقیده ات

باید که می شگفت گل زخم بر تنت

از بس خدا شبیه حسن آفریده ات

شاعر:سید محمدجواد شرافت

 

درست لحظه ی آخر در این محل افتاد

و قطره قطره ی اهلاً من العسل افتاد

میان عرصه ی میدان عجیب غوغا شد

مفاصل تن قاسم یکی یکی وا شد

چقدر خون چکد از ریش ریش پیروهنت

شکست گوشه ی ابرو... شکسته شد دهنت

خمیدگی تنت کار نیزه ی خصم است

اگر چه درد کمر بین ما دگر رسم است

و ناگهان ز قفا تیغ آهنین خوردی

ز نصفه های کمر خم شدی... زمین خوردی

ز تارهای گلویت مرا صدا زده ای

چقدر در وسط صحنه دست و پا زده ای

بگو بگو که عزیزم تـنت گسسته چرا

درون حنجره ات استخوان شکسته چرا؟

چرا تمام تـنت را چنین به هم زده ای

مگر محله ی قصاب ها قدم زده ای؟

چقدر میوه ی سبزم... رسیده ای قاسم

گمان کنم که کمی قد کشیده ای قاسم

عدو تمام تو را بند بند کرده گلم

و نعل اسب تو را قد بلند کرده گلم

شاعر:نیما نجاری

نیزه خوردی و تمامی تنت پاره شده

صبرکن،تابرسم من،بدنت پاره شده

خاطرت هست کفنت کردم و رفتی میدان ؟؟

تو چه کردی پسرمن کفنت پاره شده ؟؟

زیر تیغ و تبر لشگریان یوسف من

تکه تکه شدی و پیرهنت پاره شده

تو رجز خواندی و با سنگ جوابت دادند

بی سبب نیست عمو جان دهنت پاره شده

وای برمن که صدایت نرسید قاسم جان

وای من حنجره ی ناله زنت پاره شده

راضی هستی بروم من و بگویم نجمه!

کتف و بازوی یل بت شکنت پاره شده

به زمین خوردی و در خون خودت غوطه وری

سینه ات از سر پر پر زدنت پاره شده

شاعر:علیرضا خاکساری

تحت آن تحت الهنک محشر کند ابروی تو

یک حرم دل، دلربا سرگشت? گیسوی تو

تا صدای ناله آمد،که عمو مُردم بیا!

همچنان باز شکاری تاختم رو سوی تو

از سَر زین گو چگونه بر زمین افتاده ای

جای نیزه از دو سو پیداست بر پهلوی تو

از سَر مرکب زدم دست عدوی بی حیا

تا که دیدم بین مشتش کاکل گیسوی تو

جنگ مغلوبه شده، مادر نگهدارت بُود

می رسد تنها ز زیر سم مرکب بوی تو

پا مکش بر خاک کاری بر نمی آید ز من

می زنی پرپر خجالت می کشم از روی تو

تا نریزد جسمت از لای کفن بنگر زنم

یک گره آرام بین ساق تا زانوی تو

شاعر:قاسم نعمتی


 



 



نویسنده : حسن محمود
تاریخ : شنبه 92 آبان 18
زمان : ساعت 4:6 عصر


مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir




 

کل بازدید: 344974
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 61
تعداد کل پست ها: 564

دانشنامه عاشورا

روزشمار محرم عاشورا






پایگاه جامع عاشورا